زندگی به رنگ عشق

  • خانه 

فرزندآوری

18 شهریور 1402 توسط دلربا

 تو ایام عزاداری سید الشهدا رفته بودم هیئت که حاج اقا در میان روضه خوانی هایش قضیه ایی تعریف کرد خیلی به دلم نشست حاج اقا گفت یه زوجی  بچه دار نمی شدند هرکار کردند ک بچه دار شوند اما سرنوشت چیز دیگری درانتظار بود و بچه دار نشدند تا اینکه زن این مرد ب همسرش میگوید :برو زنی را اختیار کن تا صاحب فرزند شوی و بچه اش را به زندگی مان بیاور مرد قبول نمیکند تا اینکه راضی میشود با زن بیوه ای ازدواج کند و صاحب فرزند شودمرد با زن بیوه صحبت میکند و زن بیوه قبول میکند که صاحب فرزند شود و فرزندش را به آن مرد دهد اما موقعی که میخواهد نزد همسرش رود چون این زن دختر بچه ای دیگر دارد این دختر بچه مانع مادرش میشود ونمی گذارد مادرش نزد همسرش باشددختر بچه خیلی بی قراری میکند که مادرش سیلی به گوش دختر بچه می زند آن مرد نیز وقتی این صحنه را می بیند  خیلی ناراحت میشود وبه زن بیوه میگوید نمیخواهم بخاطر دل خودم دل بچه ای را بشکنم و اگر خدا بخواهد زن نازا صاحب فرزند می شود و خدا هم بخاطر این رفتارخدا پسند به این زوج فرزندی صالح می دهد که نام این فرزند کسی نیست جز شیخ عبد الکریم حائری 

خیلی دلم شکست اون شب پیش خدای خودم گفتم 

نه من پیرم و نه تو بخیلی 

مستجاب کن سیر دعایم را خیلی

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

زندگی به رنگ عشق

توصیف احوالات و اشعاری به زبان خود و دیگران منتشر میکنم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس